بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ
آنان كه در زمين فساد مىكنند و اهل اصلاح نيستند.
تجربه تاریخی نشان داده است که فساد، پیش از آنکه یک خطای اجرایی باشد، یک اختلال اخلاقی است؛ اختلالی که اگر در زمان مناسب مهار نشود، خود را در قالب شبکه، باند و بازتولید قدرت ناسالم بازسازی میکند. آنان که «در زمین فساد میکنند و اهل اصلاح نیستند»، نه با فرصت اصلاح میشوند و نه با تکرار آزمون، تغییر ماهیت میدهند؛ بلکه با هر بار دسترسی به قدرت، دامنه تخریب خود را گسترش میدهند.
انتخابات شوراهای شهر، پس از شش دوره تجربه، دیگر نباید میدان آزمون و خطا باشد. فلسفه تداوم نظامها، نه در تکرار چهرهها، بلکه در پالایش ساختارها و نخبگان است. اگر در دور هفتم همچنان افرادی با کارنامه خاکستری، سوابق ردصلاحیت یا عملکردهای مسئلهدار، خود را محقِ تصمیمسازی آینده شهر بدانند، باید پرسید: خطا در افراد است یا در نظام نظارت؟
قدرت، اگر به دست انسان ناعادل برسد، به ابزار توجیه منافع شخصی تبدیل میشود؛ و اگر به دست انسان ناتوان بیفتد، به تصمیمهای پرهزینه برای جامعه ختم خواهد شد. فلسفه نظارت، دقیقاً جلوگیری از همین دو آفت است؛ نه تساهل از سر مصلحت، و نه تسامح از سر خستگی.
کسی که در گذشته، اعتماد عمومی را با تصمیمهای غلط یا رفتارهای متخلفانه خدشهدار کرده، پیش از طلب جایگاه تازه، بدهکار جامعه است؛ بدهکار به شفافسازی، جبران و پاسخگویی. عبور بیهزینه از این بدهی اخلاقی، بزرگترین ظلم به مفهوم جمهوریت و مشارکت مردمی است.
تجربه نیز بهروشنی گواهی میدهد: افراد مسئلهدار، اگر به کرسی برسند، اصلاح نمیشوند؛ بلکه سازماندهی میکنند. باند میسازند، وابستگی ایجاد میکنند، و فساد را از «رفتار فردی» به «ساختار جمعی» ارتقا میدهند. این همان نقطهای است که فساد، دیگر یک خطا نیست؛ بلکه به تهدید تبدیل میشود.
پس فلسفه مسئولیت ناظران و تصمیمگیران امروز، نه دادن فرصت دوباره به آزمودههای مردود، بلکه باز کردن مسیر برای شایستگان پاکدست و متخصص است. زیرا نظامها نه با تساهل در برابر فساد، بلکه با قاطعیت اخلاقی در برابر آن، ماندگار میشوند.
میرمهدی چابک
۱۴۰۴/۰۹/۲۵




